دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 10 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 12 |
علل ضعف دانش آموزان در درس ریاضی
مقدمه
درس ریاضی ، یکی از ارکان مهم تدریس و یکی از پایه های بنیادین در سطوح مختلف تحصیلی می باشد که مقدمه ورود به سالهای بعدی برای نیل به اهداف مهم جامعه می باشد که هر زمان بـاید مورد اهمیت خاصی از سوی معلمین و دست اندرکاران آموزش و پرورش در تمامی پایه ها و مراکز قرار گیرد که با شاخص قرار دادن این درس ، انتظار می رود جوامع در سالهای آتی نه تنها در این درس به مشکلی برخورد نکرده باشند بلکه بتوانند از عهده انجام مسئولیتهای محوله در رابطه با این درس برآیند . با این مقدمه کوتاه می خواهم در تحقیق خود از علل ضعف دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی بپردازم که امیدوارم که مورد اهمیت قرار گیرد.
در پژوهشی که در چند مدرسه ابتدایی و چندین کلاس ، علی الخصوص کلاس خودم ، کلاس پنجم مدرسه ابتدایی وحدت شهرستان پارس آباد به انجام رسانده ام به نتایجی برخورد کرده ام که ذکر آن در این مطلب خالی از لطف نمی باشد.
« حدود شش سال است که در کلاس پنجم در دوره ابتدایی به تدریس اشتغال دارم . در این مدت درس ریاضی چندان به نظر من پرنشاط و فعال نیست. از روشهای مختلف تدریس و از وسایل کمک آموزشی و رسانه ای مختلفی برای تدریس این درس استفاده می کنم و در این میان از اولیای دانش آموزان و کتابهای مختلفی که در این زمینه باشد کمک گرفته ام. پس از تدریس درس مربوطه ، از تک تک دانش آموزان یا بصورت گروهی به نوبت و از روی دفتر اسامی می خواهم پای تخته بیایند تا تمرین مربوط به درس امروز را حل کنند . دانش آموزان هم این کار را انجام می دهند و من هم به طور نظری و هم از جنبه ی عملی نمره ای برای آنها منظور می کنم.
در حین نوشتن تمرین می خواهم که همگی توجهشان را به روی تخته سیاه جلب کنند ولی معمولا این کار به صورت فعال و از روی علاقه انجام نمی گیرد. برخی با هم حرف می زنند – برخی می خوابند – برخی درس دیگر می خواند – برخی جدول حل می کند یا گروهی می خندند. به هر طریق این کلاس معمولا بدون فعالیت موثر و یادگیری اکثر دانش آموزان طی می شود. »
این وضعیت چندان برای من و دانش آموزان خوب نبود تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم در این وضعیت نامطلوب کلاس ریاضی تغییر و تحولی ایجاد کنم برای اینکار فکر کردم بهتر است نخست از خود دانش آموزان بپرسم که چرا کلاس درس ریاضی این اندازه بی روح و ناکارآمد است. یک روز تصمیم گرفتم در چنین وضعیتی موضوع را با خود آنان در میان بگذارم . روبه آنان ایستادم ، چند دقیقه ای سکوت کرده و نظاره گر حرکات و رفتارشان شدم ؛ چند دقیقه که به این صورت گذشت . کلاس آرام شد همه سکوت کردند. از دانش آموزان خواستم تمام وسایل روی میز خود را جمع و در بحثی که می خواستم مطرح کنند و همه نیز قبول کردند.
روبه بچه ها گفتم : بچه ها همان گونه که خود شما هم شاهد هستید زنگ ریاضی شما مثل سایر زنگها فعال و موثر نیست . بلکه یک کلاس بی روح و کسل کننده است و نتیجه لازم نیز عاید و مطلوب نیست. من فکر می کنم بهتر است نخست این موضوع را با خود شما در میان بگذارم پرسشی را مطرح کردن تا از نظرهای مختلف دانش آموزان راجع به درس ریاضی و وضعیت آنها آشنا شوم.
بچه ها نیز با علاقه خاص پذیرفته و در بحث راجع به موضوع شرکت جستند. گفتم : بچه ها پرسش من از شما انی است : چرا به درس ریاضی که یکی از درسهای مهم پایه و اساسی هر درس توجه لازم و کافی را مبذول نمی فرمایید. اگر می خواهید در هر رشته مهم دانشگاهی شرکت کنید و وارد بازار کار شوید و به جامعه خود خدمت کنید باید این درس مهم و پایه را در نظر قرار دهید. چون دانستن این درس برای شما لازم و ضروری است اگر می خواهید دکتر و مهندس و ... شوید و در جامعه نقش داشته باشید باید حتما درس ریاضی را بلد باشید. موافقید نظرتان را راجع به این درس جویا شوید که در این موقع شور و هلهله ای راه افتاد : سخنان بسیاری گفته شد خلاصه آنچه گفته شد به شرح زیر است :
1- از اول ابتدایی تاکنون بسیار از معلمان ما درس ریاضی را جدی نگرفته اند.
2- بسیاری از معلمان راه و روش تدریس درس ریاضی را بلد نیستند.
3- از وسایل کمک آموزشی مناسب و کافی استفاده نمی شود.
4- درس ریاضی خیلی سخت است و نیاز به تمرین و تمرکز زیادی است.
5- به درس ریاضی آن طور که باید معلمان خود بها نمی دهند و از اهمیت آن ما را آگاه نکرده اند.
اکثر مطالب گفته شده را یادداشت کردم . با دانش آموزان قرار گذاشتم گاهی اوقات در باره نحوه بهبود کلاس های ریاضی صحبت کنیم و راههایی را که به نظر میرسد در شیوه تدریس این درس برای بالا بردن کیفیت و بهبود آن بیان کنند تا به نتیجه ای برسیم.
گردآوری اطلاعات (شواهد1)
برای این که بتوانم در باره پرسشی که مطرح کرده بودم اطلاعات دقیق تری به دست آورم تصمیم گرفتم علاوه بر دانش آموزان موضوع را با همکارانی که در این زمینه صاحب نظر هستند در میان بگذارم.
در زنگ تفریح این موضوع را با بعضی از همکارانم در میان گذاشتم و از آنانی که احساس می کردم علاقه مندتر و آماده تر هستند تقاضا کردم روزی پس از پایان وقت کلاس در این باره که اتفاقا موضوع تحقیق بنده نیز می باشد صحبت کنیم. در آن جلسه موضوع علل ضعف دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی بود که آن را مطرح کردم. هر یک از همکاران نظراتشان را اعلام کردند من نیز از نکات عمده حرفهای همکارانم یادداشت برداری می کردم. برخی از مطالب شبیه نظرات دانش آموزان بود. برخی نیز پخته تر و اساسی تر از آن ، روی هم رفته قرار شد یک جلسه ای را با مدیر مدرسه در میان بگذارم.
مدیر مدرسه پیشنهاد بنده را پذیرفت ، مدیر ضمن تشویق ، به ادامه کار و مطالعه بیش تر پیشنهاد کرد اگـر صـلاح می دانیم موضوع را با چند نفر از والدین دانش آموزان در میان بگذاریم. همین کار را انجام دادیم. نتایج صحبتها را یادداشت کردم. یکی از والدین اطلاعات و اسناد قابل توجهی در این زمینه در اختیار ما قرار داد. این اسناد بین همکاران تقسیم شد و در جلسه مطرح شد.
تجزیه و تحلیل اطلاعات
پس از مطالعه اسناد و مدارک و بحثها ، اطلاعات حاصل از این فرایند مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت ، اشکالات و کاستی های کلاس های درس ریاضی تعیین شد. راههای مناسبی برای تقویت بچه ها فهرست شد و خلاصه یادداشت برداری شد.
خلاصه یافته های اولیه
برخی علل ضعف دانش آموزان در درس ریاضی به این شرح است:
1- آشنا نبودن برخی از معلمان به فنون و نحوه تدریس درس ریاضی ( روش تدریس ریاضی)
2- آموزش ندیدن برخی از معلمان در این زمینه ( معلمانی که با مدرک دیپلم بدون گذراندن درس دانشگاهی و روشهای تدریس و نحوه بررسی کتب درسی استخدام شده اند طبیعی است که در تدریس این درس به مشکل اساسی برخورد نموده باشند.
3- تخصصی نبودن تدریس درس ریاضی در ابتدایی.
4- بی توجهی معلمان ابتدایی به طرح درس ( شیوه جدید – روش 9 گانه گانیه ) – فقدان ارزیابی کار معلمان در این زمینه.
5- تمرین نکردن ، بی توجهی به دفتر تمرین درس ریاضی.
6- تنوع نداشتن تدریس درس ریاضی ، استفاده از روشهای قدیمی و سنتی و حل در تخته سیاه و استفاده نکردن معلمان از روشها و شیوه های نوین تدریس درس ریاضی (به کارگیری مواد آموزشی و ... . )
7- آشنا نکردن دانش آموزان با اهمیت درس ریاضی و ناشناخته ماندن قلمرو و اهداف درس ریاضی در این سطح.
8- ناآشنایی برخی از معلمان درس ریاضی به روان شناسی تربیتی و شناخت ذهنی و زبانی کودکان ابتدایی.
9- نداشتن معیار مشخص در ارزشیابی درس ریاضی.
10- بی توجهی معلمان به راههای شکوفا سازی خلاقیت های کودکان ابتدایی.
11- بی توجهی به علایق و انگیزه ها و توان فکری دانش آموزان به هنگام تدریس درس ریاضی.
12- بی سوادی و کم سوادی برخی از اولیا در نرسیدن به تکالیف و تمرینات درس ریاضی.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 86 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 68 |
نظام آموزشی هندوستان
ساختار نظام آموزشی
در ساختار نظام آموزشی کشور هند تمرکز عمده بر بعد وسیع ارائه خدمات آموزشی و اهمیت ساختار، سازماندهی و ارتقاء آن استوار می باشد. بعلاوه، ساختار سیستم آموزشی کشور هندوستان بر رشد آموزشی مناطق مختلف کشور و برقراری رقابتهای آموزشی میان این مناطق تأکید دارد. در حال حاضر، تعداد 888 نهاد آموزشی در کشور هندوستان فعالیت دارد که به ثبت نام از 179 میلیون دانش آموز مبادرت می نمایند. سیستم آموزش ابتدایی در هندوستان از دومین رتبة جهانی برخوردار است. این سیستم آموزشی از 4/149 میلیون کودک 6 تا 14 ساله و 9/2 میلیون آموزگار، متشکل می گردد. لازم به ذکر است که نرخ مذکور به 82 درصد از کل کودکانی است که در این گروه سنی قرار دارند مشتمل می گردد. پس از استقلال هند طی سال 1947 سیاستمداران ,مسئولان و صاحب نظران آموزش و پرورش کشور تلاشهای فراوانی در جهت ارائه الگوی مشترک ساختار آموزشی پذیرش کلیه ایالت عمل آورند. طی سال 1966 کمیسیون آموزش و پرورش هند مبادرت به انتشار ساختار آموزشی طرح سیستم (2+10) نمود. سیستم مذکور پس از بازنگری و جرح و تعدیل طی سالهای 1986 و 1992 به عنوان خط مشی جدید نظام آموزشی ملی به تصویب رسید در حال حاضر کلیه ایالت های کشور از آن پیروی می نمایند. نکته قابل تامل در فرایند تصویب طرح مذکور طول مدت بررسی آن است که مدت زمان سه دهه از زمان طرح اولیه آن تا جرح و تعدیل و تصویب و اجرای فراگیر و نهایی آن به طول انجامید است که خود نشان دهنده بر طرف نمودن احتمالی نواقص و نارسایی های طرح اولیه می باشد. بر اساس الگوی قید شده در فوق نظام آموزش پیش دانشگاهی کشور هند خود از دو دوره آموزش ابتدایی و متوسطه متشکل می گردد. با وجودی که ساختار آموزشی کشور هند بر (سیستم 2+10) استوار می باشد. با این حال در میان ایالات مختلف در خصوص تعداد مدارس ابتدایی و متوسطه، شرایط سنی پذیرش در مدارس متوسط، آزمون های عمومی، آموزش هندی و انگلیسی، تعداد ساعات و جلسات درسی، مدت تعطیلات، میزان دستمزدها، آموزش پایه و … تفاوت عمده ای وجود دارد. آموزش در کشور هند، از سن پنج سالگی آغاز شده و از سه مرحله ابتدایی، متوسطه و عالی (دو دوره 5 ساله ابتدایی و متوسطه و یک دوره 2 ساله تکمیلی) متشکل می گردد. در مجموع، دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطه 12 سال به طول می انجامد.
طبق آمار به دست آمده طی سال 1996 نرخ ثبت نام ناخالص بر مبنای سطوح مختلف آموزشی به شرح ذیل می باشد:
. پیش دبستانی : 5 درصد
. اولین سطح : 101 درصد
. دومین سطح : 49 درصد
. سومین سطح : 9/6 درصد
ساختار آموزش پس از استقلال
پس از استقلال کشور هند به دلیل نرخ بالای بی سوادی (در حدود 85 درصد) ، سرمایه هنگفتی به تولید کتب درسی ارزان قیمت تخصیص یافت. سه دهه پس از استقلال کشور، هزینه آموزشی به 40 برابر و نرخ افراد باسواد به بیش از 2 برابربالغ گردید.از سوی دیگر پیشرفت های آموزشی و افزایش تعداد موسسات آموزش عالی و مراکز تحقیقاتی وصنعتی به گسترش انواع کتابخانه ها و فراهم آمدن بازار کار برای افراد آموزش دیده منجرگردید. در سال1956 کمیسیون اعتبارات دانشگاهی هند با عنوان (یو.جی .سی ) عهده دار مسوو لیت تصویب مقررات ویژه آموزش عالی و تعیین استانداردهای آموزشی و تحقیقاتی گردید. طی سال 1961 کمیسیون مذکور به منظورارزیابی و پیشنهاد معیارهایی جهت ارتقائ استانداردهای آموزشی در هند، به تشکیل کمیته بررسی علوم به ریاست دکتر رانگاناتان مبادرت نمود. تا پیش از دهة 70 ، تنها سه دانشگاه دهلی (1948) ، بنارس (1966) و بمبئی (1967) از دوره کارشناسی ارشدبرخوردار بودند.این درحالیست که در آغاز این دهه 4 دانشگاه ا لیگر، میسور ،کارناتاک و ویکرام به افتتاح دوره های کارشناسی ارشد خود مبادرت نمودند. پس از استقلال کشور این روند سرعت گرفت.
آموزش پایه
در 4 ایالت مختلف کشور آموزش پایه منحصرا بر نخستین مرحلة آموزشی (آموزش ابتدایی) شامل می گردد و این در حالی است که در 8 ایالت دیگر کشور دوره آموزش پایه بر کلیه مقاطع آموزشی (ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان) مشتمل می گردد.
وسیع سازی بعد سیستم آموزش پایه
کشور هندوستان، 50 سال پس از استعمار انگلستان اقدام به اجرای سیاست آموزش توده ای نمود. از آن زمان تاکنون این سیستم از لحاظ تعداد مدارس و تعداد کودکان ثبت نامی در این مدارس چندین بار گسترش یافته است. جدول ذیل نرخ ثبت نامی افراد طی دهة 1990و 4 دهة قبل از آن را به تصویر می کشد.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 12 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 10 |
اختلال نقص در توجه (آموزش حروف)
مقدمه
اختلال نقص در توجه یکی از مواردی است که در اغلب ناتوانیهای یادگیری همراه و بدون پرفعالیتی دیده می شود کودکی که مبتلا به این اختلال می باشد اصولاً علائمی از بی ثباتی در توانایی های شناختی مربوط به تکالیف تحصیلی و عملکردی متغیر را از خود نشان می دهد که اغلب موجب پریشانی معلم، والدین و حتی خود کودک می شود از نظر سبب شناسی و درمان بسیار اهمیت دارد که بدانیم اختلالات توجه در برخی موارد با فعالیت حرکتی زیاد بدن همراه می باشند.
به منظور تشخیص اختلال نقص در توجه می بایستی کودک ملاکهای بی توجهی (نظیر شکست در به انجام رسانیدن کارهایی که شروع کرده، شکست در گوش کردن، حواسپرتی، مشکل در تمرکز یا دقت در انجام یک بازی) و تکانش (از قبیل انجام اعمال قبل از تفکر، از کار به کاری دیگر پرداختن، مشکل در سازماندهی، نیاز به کنترل کننده، فریادهای ناگهانی در کلاس، مشکل در منظر ماندن) را داشته باشد.
برای تشخیص ADD همراه با پرفعالیتی، می بایست کودک علاوه بر حواسپرتی و علائم کنترل ضعیف تکانه ها، فعالیت زیاد را نیز داشته باشد. فعالیت حرکتی زاید ممکن است به صورت مشکل در یک جا نشستن یا مشکل در یک جا ماندن، راه رفتن و دویدن زیاد و راه رفتن در خواب مشاهده شود.
ناتوانیهای توجهی
یکی از فراوان ترین مشکلات در میان کودکان که موجب کاهش کارایی آنان در مدرسه می گردد در فقدان توجه است مشاهدات نشان می دهد که هنگامی کودک در تمرکز بر روی تکلیف طرح شده، با شکست مواجه می شود و نمی تواند سر و نگاهش را به سمت معلمی که در حال آموزش به اوست جهت دهد و یا در دنبال کردن دستورالعمل ها شکست می خورد از طرف دیگر ادامه کار بر روی یک تکلیف معین، تعیین جهت نگاه و سر، حالت چهره، مراقب و گوش به زنگ و اجرای دستورالعمل ها و موفقیت در عملکرد نشان دهنده رفتار توجه کودک است.
به هر حال وقتی کودک مبتلا به نقصان شدید توجه است این مشکل می تواند اثرات مخربی بر یادگیری او داشته باشد.
طبقه بندی کاستیهای توجهی
1- بیش فعالی که به وسیله فعالیت حرکتی بیش از حد مشخص شده است.
2- حواسپرتی بر حسب تمرکز بر روی محرک غیرمربوط یا نامناسب و داشتن مشکلاتی در تداوم توجه به مطالب مربوط، مشخص شده است.
3- بازداری زدائی یا تمایل به دادن پاسخ به آشفتگی درونی و بیرونی.
4- درجا ماندگی یا تکرار رفتارهایی که وقتی طولانی تر از حد معمول می شوند، رفتارهای نامناسب تلقی می شوند.
دسته بندی | پزشکی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 11 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 10 |
ناتوانی های افتراقی (اختلال در خواندن)
تعریف
افتراق فرآیندی است که به وسیله ی آن انسان به شباهت ها و تفاوت های میان محرکهای مربوط به هم واقف می شود. بازشناسی تفاوتها میان چیزهای دیده شده نظیر حروف یا ترتیبات زنجیره ای، میان تفاوتهای آوایی در لغات یا بین اشکالی که به فعالیت ها معنی می دهند. در یادگیری برای فهم و استفاده از کلام شفاهی، خواندن، نوشتن، محاسبه ی مسائل ریاضی، هجی کردن و یا تحول مهارتهای حرکتی، کودکان باید قادر باشند تفاوت های بین آنچه را که دیده اند، شنیده اند، لمس کرده و یا چشیده و احساس کرده اند را تمیز دهند کودکانی که می توانند تفاوت های بین محرکهای مختلف را دریابند (مثلاً سیخ و میخ) بیشتر می توانند یاد بگیرند به محرکهای متفاوت پاسخ های مختلف بدهند.
ناتوانی های افتراقی می تواند به شش گروه اصلی طبقه بندی شوند:
1- افتراق بینایی: افتراق آنچه می بینیم.
2- افتراق شنوایی: افتراق آنچه می شنویم.
3- افتراق لمسی: افتراق آنچه لمس می کنیم.
4- افتراق حسی جنبشی: افتراق آنچه از طریق حرکت احساس می کنیم.
5- افتراق بساوشی: افتراقی که شامل لمس و حرکت هستند.
6- افتراق شکل: پس زمینه
این مقاله به توضیح چگونگی تأثیر این ناتوانی ها در یادگیری کلاسی خواهد پرداخت.
1- ناتوانی های افتراق بینایی
ممکن است کودکانیکه ناتوانی افتراق بینایی دارند، دارای تیزبینی طبیعی باشند ولی برای افتراق تفاوتها بین دو یا چند محرک بینایی و نظیر حروف «آ و ب» یا «میخ و سیخ» دچار مشکل شوند هنگامی که کودکان نمی توانند بین مشخصاتی نظیر شکل، اندازه، فاصله، دریافت عمق و سایر جزئیات مناسب افتراق قائل شوند، احتمالاً در یادگیری و بازشناسی و استفاده از حروف چاپی، نمرات و اعداد و لغات در خواندن و محاسبه کردن مشکل و دشواری خواهند داشت (Barrett 1965).
کپی کردن، نوشتن و نقاشی کردن می تواند تحت تاثیر ناتوانی کودک برای جستجو و کشف تفاوت های در محرکات بینایی قرار گیرد.
2- ناتوانی های افتراق شنوایی
در بعضی موارد، کودک دقت شنوایی طبیعی دارد ولی در کشف تفاوت ها یا مشابهت های بین درجه و دانگ، بلندی، ریتم، ملودی، میزان و یا تناوب اصوات ناتوان است. (chzlf & scheffelin 1969). افتراق شنوایی برای یادگیری ساختمانی آوایی در زبان شفاهی لازم است. شکست در ایجاد افتراق بین اصوات صدادار و بی صدا و یا بین سیلابها یا لغات می تواند باعث بروز مشکلاتی در یادگیری و فهم زبان شفاهی و زبان بیانی شود. کودکانی که در افتراق شنوایی مشکل دارند اغلب به خاطر مسائل آوایی برای خواندن یا هجی کردن دچار مشکلات یادگیری می شوند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 11 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 11 |
ضعف در تفکر/ حل مساله (اختلال در ریاضیات)
حل مسئله
دو جز اصلی تفکر تکوین مفهوم و حل مسئله می باشد.
یک بخش مهم از رشد کردن و بزرگ کردن این است که یاد بگیریم چگونه با موقعیت های دشوار کنار بیاییم. بر موانع غلبه کنیم به سئوالات گیج کننده پاسخ دهیم در راه حل هایی برای مشکلات روزمره ی زندگی پیدا کنیم. متأسفانه بسیاری از دانش آموزان دچار ناتوانی یادگیری اغلب
1- نمی توانند بروز موقعیت های مسئله ای را ببینند.
2- نمی توانند به تنهایی مشکلات را تشخیص دهند.
3- فاقد رویکردها، توانایی ذهنی یا تکنیک های حل مسئله برای کنار آمدن با مشکلات هستند یا
4- در استفاده از راهبردهای سازمان یافته و منظم برای حل مسئله شکست می خورند.
بنابراین مهم است که کودکان ناتوان از یادگیری برای ایجاد و تکامل راهبردهای حل مسئله یاری شوند.
رویکردهای مربوط به حل مسئله به طریق بسیاری تعریف شده اند و شامل موارد زیر می باشند: رفتار آزمایش و خطا، رفتار تکانشی، رفتار انعکاسی، رفتار خلاق یا بینشی، تفکر مستقیم و منطقی و تفکر استقرایی قیاسی و تفکر استنتاجی. با وجودیکه دانشمندان در توصیف حل مسئله با هم تفاوت هایی دارند، به نظر می رسد توافق های کلی درباره ی پویایی های درونی آنها وجود داشته باشند.
البته، معمولاً هیچ راه یگانه ای برای حل مسائل وجود ندارد تقریباً 6 مرحله ی اصلی در فرآیند حل مسئله وجود دارد. هر خللی در هر یک از این مراحل می تواند در حل مؤثر مسئله اختلال ایجاد کند. در این مقاله به ارائه خطوط راهنما برای ارزیابی عملکرد دانش آموز در هر مرحله از فرآیند حل مسئله و ارائه پیشنهاداتی برای ترمیم می پردازیم.
مراحل حل مسئله
1- تشخیص اینکه مسئله ای وجود دارد
اولین مرحله در فرآیند حل مسئله اینست که تشخیص دهیم مسئله ای وجود دارد. ممکن است هنگامی که دانش اموز با موقعیتی غیر مترقبه برخورد می کند و هیچ پاسخ آماده ای برای آن ندارد، گفته شود که مسئله وجود دارد. فقدان پاسخ باعث ایجاد ناراحتی یا بی تعادلی می شود که دانش آموز را برای یافتن راه حل برخواهد انگیخت.
بسیاری از کودکان دچار ناتوانی یادگیری فاقد آگاهی نسبت به وجود مسئله در زندگی روزانه شان هستند و در تشخیص تهدید ناشی از مشکلات بالقوه شکست می خورند. این دانش آموزان معمولاً هنگامیکه کشف می کنند در واقع مسئله ای دارند، متعجب شوند و هنگامیکه دانش آموز از وجود مشکل آگاه می شود، اغلب برای انجام هر کاری خیلی دیر است.
ترمیم:
موقعیت مسئله را مطالعه کرده و تلاش کنید میزان وسعت آگاهی کودک نسبت به مسئله را تعیین نمائید ممکن است مفید باشد با دانش آموز صحبت کنید تا تشخیص دهید چرا او موقعیت مسئله ای را نشناخته. دانش آموز برای شناخت مشکلات بالقوه هنگامی که مشکلات بروز می کنند تعلیم ببیند.
2- تصمیم گیری برای حل مسئله
دومین مرحله تصمیم گیری در مورد حل کردن یا نکردن مسئله است. مسئله باید نارضایی و ناسازگاری کافی ایجاد کند تا عنوان یک مسئله مورد قبول قرار گیرد و شاگردان باید احساس نیاز کرده و هیجان کافی برای جست و جوی راه حل به کار برند.
بسیاری از کودکان ناتوان از یادگیری اگر اعتقاد داشته باشند «موفق نخواهند شد» مایل نیستند در حل مسئله درگیر شوند. واضح است کودکان دچار ناتوانی یادگیری که درماندگی را هم آموخته اند از درگیری در حل مسئله اکراه دارند و اگر هم شروع به حل مسئله کنند زیاد در آن پافشاری نخواهند کرد.